نامهای از قرن چهارم به انسان امروز
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۰۹۸۳۰
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، اگر همین الان برویم توی خیابان و بهطور تصادفی از چند نفر، فارغ از سنوسال و سطح سواد، درباره شاهنامه بپرسیم، بهاحتمال زیاد همه در جواب خواهندگفت: «سروده فردوسیه»، «نوشتنش ۳۰ سال طول کشید»، «در حفظ زبان فارسی نقش مهمی داشت»، «از بزرگترین آثار حماسی جهانه» و مانند اینها.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ستایش خرد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جانست چون بنگری تو بیچشمْ شادان جهان نسپری
نخستْ آفرینش خرد را شناس نگهبان جان است و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
شاهنامه، با مدح خدای خرد شروع میشود: «به نام خداوند جان و خرد» و در بخش آغازین، خرد را میستاید اما به همین اکتفا نمیکند. بخش بعدی کتاب هم «در ستایش خرد» است و جابهجا شخصیتها با «پُرخرد» و «کمخرد» وصف میشوند. پس ما هم به تأسی از فردوسی، پروندهمان را با گفتن از خرد شروع میکنیم؛ «خرد، راهنما و چشم و نگهبان جان انسان است که میداند هرچه از نیک و بد به او میرسد، درنتیجه عملکرد چشم و گوش و زبانش است پس حواسش به این سه هست.»
دقت در رفاقت
سخنچین و بیدانش و چارهگر نباید که یابد به پیشت گذر
همان دوستی با کسی کن بلند که باشد به سختی تو را سودمند
هر آنکس که با تو نگوید درست چنان دان که او دشمن جان توست
آدم از دوست و همنشین اش رنگ میگیرد. نمیشود مدتی با کسی دمخور باشی و خلقوخو و حالوهوایش بر تو تأثیر نگذارد. فردوسی برای رفیق خوب، چندتا ویژگی برمیشمرد: سخنچین و نادان و حیلهگر نباشد. وقت سختی و دشواری، غیبش نزند. برای خوشایند تو دروغ نگوید که چنین دوستی از دشمن، بدتر است. با این وصف اگر بگردید بین دوستهایتان، چندتا رفیق فردوسیپسند پیدا میکنید؟
سفارش بر رازپوشی
سخن هیچ مسرای با رازدار که او را بود نیز همساز و یار
سخن را تو آکنده دانی همی به گیتی پراکنده خوانی همی
چو رازت به شهر آشکارا شود دل بخردت بیمدارا شود
به کس راز مگشای و در بر بسیچ بداندیش را خوار مشمر تو هیچ
هر شنونده رازی، دیگری را محرم اسرارش میداند و مخاطب او هم برای خودش همدم و رازشنویی دارد و اینطوری است که حرف مگو دهانبهدهان میچرخد. فردوسیِ گرموسرد روزگار چشیده، توصیه میکند که «به کس راز مگشای» و حدوحدود بداندیشی را در آدمیزاد دستکم نگیر چون به وقتش چه کارها که از دستش ساخته نیست!
پرهیز از عیبجویی
چو عیب تن خویش داند کسی ز عیب کسان بر نخواند بسی
چنین گفت کان کس که آهوی* خویش ببیند بگرداند آیین و کیش
چنین داد پاسخ که باری نخست دل از عیب جستن ببایدت شست
بیآهو کسی نیست اندر جهان چه در آشکارا چه اندر نهان
دیدهاید بعضیها انگشت اشارهشان دایم به سمت این و آن است و هرچه بدی در جهان است، در وجود دیگران میبینند؟ فردوسی میگوید چنین کسی، چشمش را بر خودش بستهاست وگرنه اگر آدم با خودش بیگانه نباشد، آنقدر در خودش کمی و کژی برای اصلاح پیدا میکند که وقت برای عیبجویی از دیگران ندارد. راستی برای آنکه کلمه «ببایدت»، وزن شعر را بههم نریزد، حرف «دال» را ساکن بخوانید: «ببایدْت».
* آهو: عیب و عار
شکیبایی بر رنج
یکی کار پیش است با درد و رنج به آغاز رنج و به فرجام گنج
به یکسان نگردد سپهر بلند گهی شاد دارد گهی مستمند*
گهی با می و رود* و رامشگران* گهی با غم و گرم* و رنج گران
تو دل را بدین درد خسته* مدار روان را بدین بند بسته مدار
شاهنامه پر است از قهرمانها و پهلوانهای دور از تصورِ دستنیافتنی اما آنها از وجه روزمرگی چندان تفاوتی با ما ندارند؛ بالا و پایین و سرد و گرم روزگار از زمانه فردوسی تا عصر ما ثابت و بیتغییر ماندهاست. این است که میتوانیم وعده فردوسی را بپذیریم وقتی میگوید تحمل رنج، گنج درپی دارد و بر درد باید صبور بود.
*مستمند: غمگین، رود: ساز، رامشگر: مطرب، گرم: اندوه و زحمت، خسته: آزرده
دل نبستن بر دنیای دون
بدان ای پسر کاین جهان بیوفاست پر از رنج و تیمار* و درد و بلاست
هر آنگه که باشی در او شادتر ز رنج زمانه دلآزادتر
همه شادمانی بمانی به جای بباید شدن زین سپنجیسرای
چه بندی دل اندر سرای سپنج چه نازی به گنج و چه نالی ز رنج؟
کزان گنج دیگر کسی برخورد جهاندیده، دشمن چرا پرورد؟
کار دنیا را اعتباری نیست. نه خوشیاش پایدار است و نه ناخوشیاش، ابدی. وقتی فردوسی میگوید جهان بیوفاست، گلایه نمیکند بلکه تصویری واقعبینانه از آن پیش چشم میآورد؛ درد و رنج و بلا که در زندگی کم نیست. آنچه را هم که بهسختی به دست میآوری، میگذاری و میروی پس خیلی به دنیا دل خوش نکن که از پستی و بلندیهایش غافلگیر نشوی.
*تیمار: درد و رنج
دعوت به گشادهدستی
ببخش و بخور هرچه آید فراز* بدین تاج و تخت سپنجی مناز
که گاهی سکندر بود گاه فور گهی درد و خشم است و گه بزم و سور
توانگر شد آنکس که درویش بود وگر خوردش از کوشش خویش بود
درست است که خانواده جناب فردوسی جزو طبقه دهقانهای صاحب زمین و مکنت بودند و او تا دوران جوانی از گرفتاری مالی چیزی نمیدانست اما بعدها بهویژه هنگام نوشتن شاهنامه، مضیقه مالی و دشواری کم ندید پس از سر شکمسیری نیست که میگوید از آنچیزی که بهدست میآوری، به دیگری هم ببخش که به کار دنیا اعتباری نیست؛ امروز هستی و فردا، نه.
*فراز: جمع و فراهم کردن، سپنجی: عاریتی و ناپایدار، فور: یکی از پادشاهان هند که اسکندر او را کشت
درباب عاشقی و دلبری
گر آیی خرامان به نزدیک من بیفروزی این جان تاریک من
بر او مهربانم نه بر روی و موی به سوی هنر گشتمش مهرجوی
تو را پاکیزدان چنان آفرید که مهر آورد بر تو هرکت* بدید
کلام پرصلابت فردوسی و مهارتش در شرح جنگاوری و رجزخوانی و شاخوشانه کشیدن، ما را از روی لطیفش غافل کردهاست. شاهنامه برای ما با دلبری و دلدادگی بهیاد آورده نمیشود، درحالیکه داستان عاشقانه کم ندارد؛ زال و رودابه، بیژن و منیژه، تهمینه و رستم و کتایون و گشتاسب. اصلا همین دو، سه بیت را بخوانید، برای آشنا شدن با روی دیگر فردوسی کافی است. شاید هم از حکیم توس آداب دلبری یاد گرفتید.
*هر کت: هر کسی تو را
مرگاندیشی
ز مادر همه مرگ را زادهایم بر اینیم و گردن ورا دادهایم*
جهان را چنین است ساز و نهاد. که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
اگر مرگ داد است، بیداد چیست ز داد این همه داد و فریاد چیست
چنان دان که داد است و بیداد نیست چو داد آمدش جای فریاد نیست
فردوسی، از مرگاندیشی به ستایش زندگی میرسد. او مرگ را پیش چشم میآورد که مغتنم بودن فرصت حیات و هدر ندادنش را یادآوری کند. او مرگ را نه چیزی هراسانگیز که همزاد زندگی میداند؛ مرگ، از لحظه تولد با ما زاده میشود و همراهمان است. تن ما تسلیم مرگ است اما ناممان، نه. فردوسی ابایی از ترک جهان ندارد چون با خلق شاهنامه از مرگ فراتر رفتهاست: «از آن پس نمیرم که من زندهام/ که تخم سخن را پراکندهام» و به ما هم پیشنهاد میکند بهجای آنکه هراس از مرگ را در دلمان جا بدهیم، سعی کنیم نام نیکی از خود بهجا بگذاریم و بپذیریم که مرگِ ناگزیر، عین عدل و داد است و راه را برای زندگی دیگران باز میکند.
* گردن ورا دادهایم: تسلیم مرگ هستیم
منبع: تابناک
کلیدواژه: آلودگی هوا قانون هوای پاک احمدرضا رادان سقوط هواپیمای اوکراینی خلیج فارس فردوسی شاهنامه اشعار حماسی شعر فارسی آلودگی هوا قانون هوای پاک احمدرضا رادان سقوط هواپیمای اوکراینی خلیج فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۰۹۸۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (11 اردیبهشت)
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
گدای میکدهام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم
با آرزوهای محال و دست نیافتنی عمر خود را هدر ندهید و عاقلانه فکر کنید و تصمیم بگیرید. هرگز از خط تعادل خارج نشوید و از افراط و تفریط برحذر باشید.
اگرچه ناملایمات زندگی فشار زیادی به شما آورده اما شجاعت خود را حفظ کنید و در برابر سختی ها سر خم نکنید که انشالله به نیت دل خود برسید.
زندگی نامه حافظحافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال ۷۲۷ هجری قمری در شهر شیراز متولد شد. پدر او بهاءالدین محمد نام داشت که در دوران کودکی حافظ، از دنیا رفت. حافظ در دوران نوجوانی شاگرد نانوا بود و بههمراه مادرش زندگی سختی را سپری میکرد. گفته میشود او در اوقات فراغت خود به مکتبخانهای که نزدیک نانوایی بود میرفت و خواندن و نوشتن را از همان جا فراگرفته است. او در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود شرکت میکرد و نیززمان برای کسب درآمد به کارهای سخت و طاقت فرسا میپرداخت. خانه حافظ در محله شیادان شیراز بود.
این شاعر بزرگ در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی مسلط شد و در دهه بیست زندگی خود به یکی از مشاهیر علم و ادب سرزمین خود تبدیل شد. جالب است بدانید که او قرآن را بهطور کامل حفظ بود و به همین خاطر تخلص حافظ را برای او انتخاب کردند. شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان از قبیل قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی شرکت میکرد و به همین خاطر به اکثر دانشهای زمان خود مسلط بود.
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود. حافظ از طریق دیوانی امرار معاش میکرد و شاعری شغل اصلی او نبود. جالب است بدانید که بزرگترین گناه از نظر حافظ، ریاکاری و مردمفریبی بود. حافظ در دوران زندگی خود اشعار بهویژه غزلیات بسیار زیبا و معنیداری سروده است که نیزاکنون پس از گذشت قرنها از آن، بوی تازگی داده و خواندنش آرامشبخش است. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، قصیده، مثنوی، قطعات و رباعیات میشود.
حافظ در دوران جوانی عاشق دختری به نام شاخه نبات شد؛ البته برخی بر این عقیدهاند که نام همسر حافظ نسرین بود و او این نام را بهدلیل شیرین زبانی معشوقهاش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقهاش، ۴۰ شبانه روز را بهطور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زندهداری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو میکنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه سفر نیمهکاره به هند همراه پدرش از دنیا رفت.
در تقویم رسمی ایران، ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشت حافظ با حضور پژوهشگرانی در سراسر دنیا روی آرامگاهش در شهر شیراز برگزار میشود.
آثار حافظ
دیوان حافظ شامل ۵۰۰ غزل، ۴۲ رباعی و چند قصیده است که آن را در در ۵۰ سال از زندگی خود سروده است؛ یعنی بهطور متوسط در هر سال تنها ۱۰ غزل سروده است؛ زیرا او در لحظاتی خاص به سرودن اشعار خود میپرداخت و تمرکز خود را روی خلق آثاری ناب گذاشته بود که شایسته مقام معشوق باشد. این نکته بسیار قابلتوجه و تاملبرانگیز بوده و به همین خاطر دیوان او را به یک کتاب خاص و خواندنی تبدیل کرده است. دیوان حافظ بیش از ۴۰۰ بار به زبان فارسی و زبانهای دیگر دنیا به چاپ رسیده است. حافظ لقب ماهرترین غزلسرای زبان فارسی را نیز با اقتدار از آن خود کرده و تک بیتهای او بسیار درخشان و تماشایی است.
شاید تعبیر کردن یا قدرت تاویل پذیری را بتوان از مهمترین خصوصیات اشعار حافظ به حساب آورد؛ زیرا هر کس که دیوان حافظ را باز کرده و غزلی از آن میخواند، با توجه به شرایط روحی خود برداشت متفاوتی از آن میکند؛ بهگونهای که حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است. در اشعار حافظ، تناسبات هنری به شکلی ظریف و دقیق رعایت شدهاند و ایهام و ابهام را به جا و درست به کار برده است. در برخی از اشعار حافظ، زبان طنز نیز به کار گرفته شده تا ناگفتهها به کمک زبان طنز بیان شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)